خانه / ادبی و هنری / مشکلات کچو |شعر انتقادی کویر خسته

مشکلات کچو |شعر انتقادی کویر خسته

✅مشکلات کچوییه به زبان #شعر

غلامرضا عطایی کچوئی

این مردمان که قاضی بحران آخرند
با  سادگی  بیان  دلم  را  نمی خرند
لابد  شدم که  زبان را  وزین کنم
یا اسب شعروادب را به زین کنم
همشهریان  عزیزم  برادران
دنیا سفینه مرگ است و ما در آن
طوفان  وزیده و دریا  اسیر موج
انشای حذف عدالت گرفته اوج
دِه  را  طراوت  بستانش  آرزوست
اینجا کویر خسته نیاید بکاردوست
حق من است اگر چه مکیدم زچاه آب
ورزیده ام  به  زحمت  صحرا  و آفتاب
اما غریب جمعه نشین دیار ما
کی بوده در طی عمران کنار ما
آغاز  هفته  گرفتار  دِه  منم
آخر مگر که من از چوب و آهنم
تا  کی  نوازش  طفلان دِه کنم
خود را به زیر طعنه بیگانه لِه کنم
سارا بهانه ی  چرخ  و  فلک گرفت
بی بی سراغ کاسه آب خنک گرفت
دارا که در چم هر کوچه می دوید
در کنج  خلوت دِه ماند و افسرید
دوشیزه گان همه  آواره ی مسیر
این واژه نامه درد است و ما اسیر
پس  لااقل  بهانه ی ما را بها دهید
نی آنکه توشه بر این اژدها دهید
این بمب گازی غرب و جنوب ما
کوبیده  پایه ی غم  بر  غروب ما
چوپان خسته دِه در مضیقه است
امکان حادثه در یک دقیقه است
محدودمان نموده و محصور این فضا
دردا ،! که فرصتمان می شود قضا
ما منکر فواید صنعت نبوده ایم
ترسان ز موج بلاها و دوده ایم
سهم مرا که ساده و ارزان خریده اند
آیا به دور  سفره  کسانی چریده اند؟
لطف است اگرکه جامه امکانمان دهید
یا ذرّه ای  ز  ثروت  تهرانمان دهید

شعر از غلامرضا عطایی کچویی

#شعر

اهالی محترم کچویی
خواب نمونین تو عصر صرفه جویی
خبر دارین آبادی مون قیچی شد!
سهم بابام هیچ،حق بی بی چی شد؟
هی بشینین همش فقط پا روضه
فردا بگین شورا بوده بی عرضه
یه سر برین اون طرفا غرب ده
بگین جناب حاجی جوابم بده
ویلایی ساخته محکم و امروزی
چاه عمیق و سنا و جکوزی
ویزای گاز و برق و هم گرفته!
از این جا نه،! جایی که خیلی سفته!
زحمت آورده اینجا با وجودش
جمعه میاد صدای ساز و دودش
ما منکر رونق روستا نیستیم
بهش بگو بیا باهم به ایستیم
اون برا تفریحش میخواد کچو رو
واسه همین میاد این راه دو رو
اما جَوون عزب(آزب)محله
یک خونه ساخته با طناب و دلّه
با سطل و تانک و بشکه آب میاره
جرمش اینه که ساکن دیاره
زندگی کرده با هزار قرض و وام
با خون دل آورده طفلک دوام
تازه میگن جریمه عمل بعدشه
ماده 100تو روستا در گردشه!
نه تنها ویزاش نمیدن واسه آب
نامه برق و گاز و هم توی خواب
این همه دردِ،!شعر و افسانه نیست
گویی کسی به فکر این خانه نیست
نامه نوشتیم پی درمان درد
گفته برو بی خودی اینجا نگرد
گفتم آقا آبادی اشغال شده
دچار هم وغم و اشکال شده
شمال و شرق و جنوبش گازی شد
سهم کچو دوز و کلک بازی شد

نقل محاوره بی وزن
غلامرضاعطایی کچویی

T.me/kachoonameh

درباره ی ebnealian

همچنین ببینید

اشعار جنگ نرم – از شعرای کچویی

ولا زمان جنگ هوا شد نیامدی دیو زمان به جهان مقتدا شد نیامدی می تازد …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق برای صاحب امتیاز ، اب ابن علیان محفوظ می باشد